بابایمان همیشه میگوید آنهایی که وسط ترافیک از جاده خاکی میروند گوساله هستند ولی خودش امروز چندین بار دنبال گوسالهها رفت. حالا نمیدانم به بچههاي گوساله چه ميگويند؟ ای کاش بابایمان در تعريف از مردم دقت بیشتری به خرج میداد تا کل خانواده را زیر سوال نمیبرد.
پدرم هفته ی گذشته که روی دیوار نقاشی کشیده بودم برای این که دیگر این کار زشت را تکرار نکنم، دعوایم کرد کمی هم گوشمالی ام داد. اما چون من را دوست داشت برایم بعد از گچ گرفتن دستم بستنی خرید...
کاپیتان که نه تاریخ خوانده بود و نه جغرافیا بلد بود و نه حتی می دانست نباید یک ایرانی را تهدید کند، همانجا وسط زمین و آسمان دستی را کشید و از زیر صندلی قفل فرمان را برداشت و رفت وسط راهروی هواپیما چند تا حرفِ بی تربیتیِ آبدار زد که خوشبختانه چون آنجا نبودیم، نمی دانیم چه گفت و چه شنید!