آموزش علوم غریبه(قسمت 2)

در احوال و مقامات روحانا

بدان‌که روحانا حاجتی داشت، پس بر مبلی نشست و خداوند را چنین گفت: «خداوندا به من صندلی‌ای عطا کن که از شدت نرمی جُم نتوانم خورد» پس خداوند عالم به‌او صندلی‌ای عطا کرد تمام چرم.

شعله رو کم کن!

بایدن و ذوق زدگی دوباره!

دوبیتی های جوین

«مرو راهی که بر پا سنگت آیو»
دوباره سایه سار جنگت آیو!
چو فردا فیل آمد جای این خر
...

نامه‌ای به گاوم، هلشتاین

گاو مش‌حسن

گاو من! نمی‌خواهم به تو استرس بدهم که شیرت خشک شود. اما اجازه بده تا حقایقی را به تو بگویم. صبحی برای خرید نهاده‌های سرکار به مغازه غضنفر رفتم. می‌گفت همین دیشب دوستان خرت، گونی‌ها را در مغازه برده بودند ولی امروز غیب شده‌اند.