نامه‌ای از سر گلگی برای خواستگارهای رد کرده

ای نازنین نازی، کم ناز کن ننه! پیر شدی

حاضر است چایی لب‌سوزی که مادرت دم کرده و خواهرت ریخته را از دست تو بگیرد و بخورد تا گرمابخش معده‌اش باشد؛ ولی دخترم دست از سر فانتزی‌های اسکلانه‌ات بردار و الکی پسر مردم را رد نکن.

نامه‌هایی به فرزندم سیاوش (7)

سارای زندگی من

به نظرم اسهال و استفراغ زیادی برای دیدار اولمان بی‌کلاسی بود برای همین گفتم: «خیارِ خونش رفته بالا»
درحالی که متفکرانه نگاهم می‌کرد گفت: «سابقه‌ی خیار خون توی خانواده داشتین؟»

نامه‌هایی به فرزندم سیاوش (6)

ملیحه که بود و چه کرد؟!

مادربزرگت که پیشتر گفته بودم چقدر ارادتمند ایرج میرزای خدابیامرز است، با کمی ابتکار و تلفیق روش ایرج و بروس‌لی، خواهرم را با دلو از چاه فلک‌زدگی بیرون کشید و آن‌قدر زد تا خواهرم با خون جاری شده از دماغش پای برگه‌ غلط کردمی که مادرم تهیه کرده بود را امضا کرد

نامه‌نگاری‌های یک کار مهم در عرصه کتاب

سابقه نامناسب

امید است با اجرای دقیق این برنامه، آمار سرانه مطالعه کشور بیشتر و بیشتر شود.
رونوشت به روابط عمومی به جهت اعلام رسانه‌ای (به جز آن 5 نفر که خودشان می‌دانند)




عنوان