نامه‌هایی به فرزندم سیاوش (۱)

چه شد که تصمیم به ازدواج گرفتم؟

مسئولین آنقدر با بنرهای رنگارنگ درباره مزیت‌های فرزندآوری گفتند که کمی دلم قیلی ویلی شد. گفتند وام ازدواج می‌دهیم با سود کم، گفتم به‌به! می‌توانم پراید هاچ‌بکم را تبدیل کنم به یک 206 مدل 91 و بعد هم به یک ماشین عروس خفن.

وقتی بنیامین مثلاً عاطفی می‌شود

نامه سرگشاده نتانیاهو به ملت تکه پاره‌

سرهای فکلی‌تان لباس نظامی‌شان را درآورده بودند و عوض اینکه بروند سمت حماس، آمده بودند طرف بچه‌های خودی. متاسفانه با پرچم سفیدی که دست‌شان بود، بچه‌ها احتمال ‌دادند نقشه حماس باشد و سوراخ سوراخ‌شان کردند.

نامه‌ای از همسر دربند

جای داماد زندان نیست

الان که زندان فرصت تفکر را به من هدیه داده است، می‌بینم آن‌موقع‌ها که صورتم را چنگ می‌انداختی و موهایم را می‌کشیدی و با ماهیتابه‌هایت کمرم را نشانه ‌می‌رفتی، چقدر لحظات خوشی بودند و من الکی از وضعیت زندگی گلایه می‌کردم

خداحافظی گرم با فصل تابستان

کاریه که از دستم برمیاد

چه برنامه‌هایی که با هم داشتیم و نشد. دلم می‌خواست در این تابستان اسب‌سواری یاد بگیرم، لکن اشتراک فیلیمو کار دستم داد و تو را از من گرفت. خواستم موسیقی کلاسیک بیاموزم؛ ولی این اینستاگرام حسود بتهوون را برنتافت و مرا در خود غرق کرد، فیلترش افزون باد. حتی می‌خواستم بانجی جامپینگ کنم، البته این را دیگر خودم ترسیدم؛ اگرنه تا آن بالا هم رفته بودم. 




عنوان