من هم کتک مفصلی خوردم و گردنم به شدت آسیب دید. با نام مستعار «گردنشکسته فومنی» شعری سرودم و برای هفتهنامه توفیق فرستادم. هم چاپ شد و هم توفیق پیدایم کرد. صبحها درس میدادم و بعدازظهرها در توفیق مشغول بودم.
طنز مکتوب و مصور را اولین بار با گلآقا یاد گرفتم. اولین قالبهای شوخی از نثر قدیم تا ادبیات جدید، از شعر نو تا کهن. اوجش هم دو کلمه حرف حساب خود مرحوم صابری.
گلآقا بدون کسب رتبههای بلند سیاسی، خادم مردم ماند و طنز نوشت؛ زیرا دریافته بود که در هیچ جایگاه دیگری مانند ستون طنز دوکلمه حرف حساب روزنامهی اطّلاعات و بعدتر در مؤسّسهی فرهنگی و رسانهای گلآقا (که خودش مؤسّس آن بود)، نمیتواند برای تقویت راه حق و پیشرفت جمهوری اسلامی مؤثّر باشد.
جناب آقای دکترکیومرث صابری فومنی! این اسم میتوانست امروز در لیست رجل بلند مرتبه سیاسی کشور باشد اما نیست! سابقهی انقلابی و زندان و مجروحیتش میتوانست او را هم طلبکار سفره انقلاب کند.