حاشیه نویسی نطنز بیست و سوم

اولین ها همیشه جذاب اند

چرخش روزگار یک اولین دیگر سر راهم قرار داد و این اولین باری بود که میخواستم به شب طنز انقلاب یا همان نطنز بروم. آن هم بعد از حدود دوسال فراز و نشیب داشتن در باشگاه طنز انقلاب!

دهمین شب طنز انقلاب اسلامی با رونمایی از ترانه طنز «ایرانی نمی‌خرم» برگزار شد

از تحریم سمبوسه تا جایزه شیر و نوشابه

بادیگاردها که خانه‌ای قدیمی در وسط یک جنگل متروکه را دوره کرده‌اند، مدام لای درخت‌ها جابه‌جا می‌شوند. نور زرد و ضعیف تیر چراغ برق جلوی خانه، توسط باد سرد پاییزی این‌ور و آن‌ور می‌رود و صدای فریادهای نامفهوم و رعب‌انگیزی، در میان صدای گنگ شلیک‌های پی‌درپی، از عمق جنگل به گوش می‌رسد...».

حاشیه ای بر ششمین شب طنز انقلاب اسلامی «نطنز»

ابر و باد و مه و علی زکریایی در کارند…

اندکی از مراسم گذشته است، شدت باران توجه ام را به سمت حیاط جلب می کند، باران مانند شیلنگ آبی که تا آخر باز شده است، به پلاستیک پوشاننده تعمیرات دیوار جانبی راهرو می خورد و مثل جوی آبی روی آن به راه می افتد. ظاهرا این بار باران است که با نطنز لج کرده است، اما مخاطبین همیشگی نطنز حاضر هستند و جمعیت سالن، الان که حدود نیم ساعتی از آن می گذرد از حدود دوسوم سالن گذشته است.




عنوان