انشا درباره‌ فردوسی
چگونه می‌توانیم مثل فردوسی باشیم

فردوسی خدابیامرز گفته است:

بسی رنج بردم در این سال سی

عجم زنده کردم بدین پارسی

نمیرم از این پس که من زنده‌ام

که تخم سخن را پراکنده‌ام

 

آقا اجازه، فردوسی در این شعر گفته‌است که برای زنده‌کردن عجم‌خان، عموی خدابیامرز فردوسی، پارسی را زنده کرده‌ است. ما هم شب امتحان می‌خواستیم کتاب فارسی‌مان را رنده کرده در آب حل کنیم و بخوریم؛ اما مامانمان گوشمان را پیچاند و با درد گوشمان دیگر نتوانستیم اینکار درست را انجام بدهیم.

آقا فردوسی برای زنده نگه داشتن فارسی، سی سال رنج کشیده است. من هم سعی می‌کنم همین کار را بکنم. من و ممد پارسا با اینکه او آدم خزی است؛ ولی سعی خودمان را کردیم و رنج فراوانی کشیدیم.

برای همین در کلاس در جیک‌ثانیه هر کسی که فارسی را درست نخوانده بود با خط کش تنبیه کردیم. بعضی از بچه‌ها خواستند ما را دودره کنند؛ اما پدرشان را در آوردیم و مجبورشان کردیم صد بار روی جلد کتاب فارسی‌شان بنویسند فارسی.

من توی سر اصغر دامغانی هم که توی نخ فوتبال بود و هی اسم بازیکن‌های خارجی را بلغور می‌کرد زدم. 

زنگ تفریح هم دم آبخوری هر کسی کتاب فارسی دستش بود و آن را نمی‌خواند و یا اینکه برای آب خوردن هول و با کتاب فارسی توی سر بقیه می‌زد تیپا زدیم. 

ما هم چنین باید در خانه مواظب کتاب فارسی خود باشیم تا آبجی کوچیکه‌مان خیط‌کاری نکرده و روی آن جیش نکند و دست ماکارونی مالی‌اش را هم به آن نمالد. آخر آیکیوی آبجی کوچیکه‌ ما در حد نخود است و نمی‌داند چه‌کاری را کجا باید بکند. 

از همه مهم‌تر باید به داداش بزرگه‌مان که وقتی ما پارسی حرف می زنیم می‌گوید: «پارازیت ننداز» تذکر بدهیم و وقتی هی به مامانمان می‌گوید: «من به دختر عمو شبنم کراش دارم» بگوییم که یک جوری حرف بزند که ما حالی‌مان بشود و مثل فردوسی رنج نکشیم. البته باید طوری به او تذکر بدهیم که پدر ما را در نیاورد یا ما را گوشه‌ای خفت نندازد.

من و ممدپارسا تصمیم کبری را گرفته‌ایم که اند فارسی حرف‌زن‌ها باشیم و خلاصه اینکه فارسی را بترکانیم.

امیدوارم آقای فردوسی پاکزاد از آن تخمه‌های سخنش به ما هم بدهد بخوریم. ممد پارسا می‌گوید خیلی خوشمزه است.

این بود انشای من.

ثبت ديدگاه




عنوان