مشت و مال فرهنگ رانندگی
این که میرانی تانک یا جنگنده نیست

ای پسر رانندگی تنها کلاچ و دنده نیست
هر کسی شوتی براند بهترین راننده نیست
درب و داغان کرده‌ای ماشین ما را از عقب
اینکه پشتش مینشینی تانک یا جنگنده نیست

محمدعلی کمالی‌مقدم

.

صحنه‌ای دیدم که از خاطر نبردم تا ابد
خشک شد آب دهانم، عقل و هوشم داد رد
دختر همسایه‌مان از فرط تعجیل و شتاب
داخل ماشین شد و با قفل فرمان دور زد

حسن اویسی

.

باید بنویسن از رو من برنامه
اونقد که رانندگی من خوش‌نامه
هر کی توی جاده می بینه میپرسه:
«کی داده به تو داداش گواهینامه؟!»

امیر یزدی

.

گاز میدی با بی‌ام‌و دور میدون
انگاری ارث باباته خیابون
باز چار نفر دیدی و ویراژ میدی؟
باشه! ولی دستی رو باز بخوابون

مرضیه قاسمعلی

.

یک دست جام باده و یک دست زلف یار
یک دست می‌دهد اس‌ام‌اس دیگری شعار
دستی به ضبط و دست نهایی به روی دست
فرمان و دنده هم که کشید از دماغ کار!

محمد عظامی

.

تو نه آنی که دمی دست ز چایی بکشی
لحظه‌ای دست از این چیتوز طلایی بکشی
ای خوش آن جاده و آن پیچ که راننده تویی
دست در تخمه، شوماخر شده لایی بکشی

طاهره ابراهیم‌نژاد

.

خودروی بنده رُل وَ پدالش منظم است
از پشت سر! همیشه کمربند محکم است
پا روی گاز و منبع اگزوز پاره است
اسباب قالپاق پرانی فراهم است!

ابراهیم صفائی

.

الا راننده‌ی ناشی، بنازم دست فرمانت
نکش لایی دگر لطفا، تو را جان عزیزانت
رها کن بوق ماشین را، پدال گاز را ول کن
بخوابان دستی خود را، فدایت… بوس… قربانت

محمود حسنی مقدس

ثبت ديدگاه




عنوان