بار گرانی

این روزها هرچیز در دکّان، گران است
از سکه‌ی زر تا کش تنبان، گران است

آری! گرانی هست در هرجای ایران
از رشت تا استان هرمزگان، گران است

خندیدن افتاده ز رونق توی بازار
ازبس که آنجا پسته‌ی خندان، گران است

زیره به کرمان بردن اشکالی ندارد!
وقتی که زیره در خود کرمان، گران است

در قم دگر دنبال سوغاتی نباشید
گویا در آنجا هم کمی سوهان، گران است

پشتم خمیده زیر بار این گرانی
از‌بس که بارش بهر این بی‌جان، گران است

وقتی ندارم در حسابم پول کافی
دیگر برایم هر قدَر ارزان، گران است

گر بچه‌ام چیزی بخواهد از منِ زار
گویم به او با حالتی نالان، گران است

دیگر ندارم روی دیدار زنم را!
ازبس که گفتم صبر کن، الآن گران است

انگار پایانی ندارد این گرانی
هر چیز در این قصه، بی‌پایان گران است

هرگز نبر بر من گمان‌ ناامیدی
دانی خودت تاوان این بهتان، گران است

امیدوارم روزی آید تا که من هم
دیگر نگویم توی هر دکّان: گران است!

ثبت ديدگاه




عنوان