«تعریف از خود نباشد» یک کاندیدا

هر که رأیش من نباشم، احتمالاً غافل است
یا که رأیش جزء آرای شدیداً باطل است

دلبرم بعد از دو روزی مشورت با مادرش
کرد من را انتخاب، او دلبری بس عاقل است

شاعری در بند چشم و ابروان یار بود
دید انصافا نگارش تا چه حدی خوشگل است

بیت قبلی با تمام بیت‌ها بی‌ربط بود
عاملش هم شعر گفتن در هوای ساحل است

ماه کامل یک دو روزی جلوه‌گر، گر می‌شود
وعده‌ی من ماندن یک‌ماه، ماه کامل است

روی آوردن به بنده کار مغز و عقل نیست
خوب فهمیدی دلا، این کار چون، کار دل است

هم عزیزان فرنگی، هم عزیزان وطن
هر که را دیدم به رأی آوردن من مایل است

دشمن خونین من باشد -یقینا شک نکن-
هر که در شغل شریف پول‌شویی شاغل است

وضع کشور بی‌وجود من شلم‌شورباست یا
کشور بی‌من شبیه استر پا در گل است

بی‌هوا امشب سراغ اصل مطلب می‌روم
هر که رأیش من نباشم، شک ندارم جاهل است

این همه لطف و عنایت را که دیدی پیش از این
بیش از این‌ها دارم آن هم البته ناقابل است

در کتاب حکمت آمیزی حکیمی شهره گفت
شاعرا ول کن که تبلیغ از خودت بی‌حاصل است

بین تو با رأی مردم ارتباطی خوب بود
حیف اعمالت جدیداً بین هر دو حایل است

ثبت ديدگاه




عنوان