آشتی آشتی
تنه به تنه حضرت حافظ

راه راه: چو یار بر سر صلح است و عذر می‌طلبد
توان گذشت ز جور رقیب در همه حال

چو: در حالی که، وقتی که، زمانی که، یه چیزی تو همین حدودا که به بیتم بخوره
یار: محبوب، معشوق، دوست، همکار، هم تیمی، اجمالا هر کس که یک ربطی به هم داشته باشید
بر: رو، بالا
سر: کله، هد، بالاترین قسمت بدن که به وسیله گردن از تن جدا می‌شود
صلح: آشتی-آشتی، چیزی که آنکه زورش یا پولش برسد، در هر حالتی دارد، آنکس که زورش و پولش نرسد باید به حرف آنکه زورش می‌رسد گوش کند تا داشته باشد
است: هر چیزی جز «می‌باشد»، آقا ننویسید می‌باشد، غلطه
و: [حرف ربط] یعنی جمله قبل به بعد ربط دارد
عذر طلبیدن: عذر خواهی کردن، توجیه بافتن برای قبول تقاضای عفو
عذر می‌طلبد: برای تقاضای عفو توجیه می‌بافد
توان: می‌توان، قادر بر انجام کار بودن
گذشت: بخشش، بی‌اعتنایی، من که ندیدم، شتر دیدی ندیدی
ز: از، به قول طراحان جدول، نیمه دوم از
جور: ستم، ظلم، احتمال اینکه در اینجا منظور جور کردن بساط جوج و… باشد، وجود ندارد، چون از بساطی که رقیب جور کند و قدم زدنی که با او باشد، نمی‌شود گذشت.
رقیب: حریف، معارض، دشمن، آنکس که دوست داری سر به تنش نباشد و او هم دوست دارد سر به تنت نباشد، در زبان عربی مامور سانسور
در همه حال: در هر حالتی، همیشه، به هر شکلی

معنی:
در حالی که آنکس که یک ربط نزدیک و دوستانه با یکدیگر داریم بر سر آشتی-آشتی است و در حال بهانه بافتن برای کارش است، می‌شود استعفایش (کاری که برایش عذر می‌طلبد) را قبول نکرد و تا وقتی او هست، ظلم دشمن در هر حالتی و به هر شکلی را شتر دیدی، ندیدی در نظر گرفت و فراموش کرد.
باشد که دوباره رقیب بساط جور داشته باشد، بفرستمش باهاش قدم بزند!

ثبت ديدگاه




عنوان