نامه ای برای یک نفر
تهریم جحرمی

 سلام آقای پمپ ِ ئو
چقدر اسمتان به پمپ بنزین شبیه است ولی پدرم می گوید با آن فرق دارید. شنیده ام شما هم از قحطی اینترنت عصبانی شده اید و آقای جحرمی را تهریم کرده اید هر چند نمی دانم تهریم یعنی چه و از هر کس پرسیدم کم بود بالا بیاورد و مرا بزند ولی قحطی اینترنت در خانه ما هم مشکلاتی به وجود آورده بود. خواهر و برادر بزرگم هر وقت سراغ گوشی می رفتند و می دیدند اینترنت ندارند، مثل بیژن سیمی بی قراری می کردند من یک قرص سرماخوردگی به آنها دادم ولی دستم را پس زدند و کلا اخلاقشان عوض شده بود. آن روز در خانه ما شام به قول مامانم کوفتمان شد چون خواهرم ظرف سوپ را با پاهای مرغ داخلش سر میز شام آورد و همه ترسیدند و ظرف غذا به روی میز ریخت. پدرم به مامانم گفت دستت درد نکند با این دختر بزرگ کردنت خواهرم با قیافه ای که ترسیده بود گفت” چکار کنم اینترنت نبود من هم نتوانستم صرچ کنم ببینم پاهای مرغ توی سوپ طبیعی است یا نه، مامان هم که درخانه نبود. مجبور شدم از نبوغ خودم استفاده کردم.
مامان هم به طرف پدرم برگشت و با ناراحتی گفت” دست شما هم درد نکند با پسر بزرگ کردنتان.
آن روز داشت کتاب درسی اش را می خواند و به جای ورق زدن دنبال صرچ در فهرست کتاب می گشت تا مطلب را پیدا کند.
پدرم دستش را روی سرش گذاشت و عصبانی شد و دستهایش را بلند کرد و گفت” خدا را شکر که یکی دو روز اینترنت قحط شد و الا به قهقهرا می رفتیم”.

ثبت ديدگاه




عنوان