شنبلیله

چندی‌ست با زور تفنگ و مکر و حیله
روییده در باغات زیتون، شنبلیله

یک زالوی خونخوار بوگندوی چندش
بر قدس، این قلب تپنده کرده پیله

هرکس که با آن‌هاست، بی‌شک دشمن ماست
هرچند باشد شوهر عمه جمیله

یک کاسه‌ی چینی لب‌پَر بسته بر سر
موشک چرا؟ می‌پوکد از پرتاب تیله

گنبد؟ نه بابا! آبکش هم نیست عمراً
«قپی»ست کار دائمی در این قبیله

چیزی از آن پرچم نخواهد ماند هرگز
غیر از فقط یک قسمتش، آن چیست؟ «میله»

آتش بسوزاند اگر فرزند، هر روز
دارد به لطف پرچم نحسش، وسیله

یک جمله می‌گویم، در آخر، لبّ مطلب
پرمغز و پرمعنا، ولی بی‌شیله‌پیله:

با نام «اسرائیل»، جایی در زمین نیست
حتی بگو یک داگ‌دانی یا طویله!

ثبت ديدگاه




عنوان