تئوری تاثیر اسم فرزند
طنز روز | لات بمیری هیلیا!

دقیقا از روزی که سر زنگ تاریخ، با چنگیز خان مغول آشنا شدم تا همین دیروز هرچه فریاد داشتم بر سر پدر و مادر چنگیز می‌زدم که: “مغول حسابی آخه چنگیز هم شد اسم؟ اسم بچه رو گذاشتی چنگیز توقع داشتی منشی مطب دکتر بشه؟ از نقطه های چ چنگیز خون میچکه، معلومه همچین بچه ای خون نصف دنیا رو میکنه تو شیشه!”
و با تمام وجود معتقد بودم که اگر این زن و مرد سبک مغز اسم بچه شان را سوشا می‌گذاشتند، خلاف سنگینش می‌شد پوشیدن شلوار باب اسفنجی!
یا مثلا اگر اسمش را” ربع” می گذاشتن یک شاهزاده مفت خور بی عرضه می‌شد که شلوارش را هم نمی‌توانست بالا بکشد، چه برسد به لشکرکشی!
اصلا اسم بچه عتیقه شان را هر چیزی جز چنگیزخان می‌گذاشتند. این همه خون بی گناه به زمین نمی‌ریخت. ولی افسوس که نه عقل داشتند، نه فیلم هندی نگاه می‌کردند که با دیدن کتک کاری های شاهرخ خان و سلمان خان حداقل بچه تحفه شان را خان خطاب نکنند.
اما بادیدن قمه یک متری هیلیا تصوراتم هم قاطی بقیه متعلقاتم ریخت! بد هم ریخت. ما ته ته تصورات مان از هیلیا دست گرفتن چاقوی آشپز خانه…. نه! همان هم در تصورات مان برای هیلیا خطرناک بود. راستش را بخواهید تصورات ما این شکلی بود

هیلیا و ملیکا و مهنوش و شایان : چاقوی پلاستیکی یک بار مصرف برای برش کره و پنیر نرم
مژگان و مینو: چاقوی میوه خری کند
شبنم: قاچاق دارو!
آروین: آروین هم جای خواهر ماست و بهتر است با احتیاط از همان کارد میوه خوری استفاده کند.
فخری و شوکت: از این ناخن گیرا که چاقو در بازکن هم داره
نصرت و عشرت: چاقوی اشپزخانه
قمر: با اینکه قمر ها جای داداش ما هستند و احترام شان واجب، ولی خب قمه برای قمر هم قفل است
جدای از این، ما هنوز دهه هشتادی ها را گودزیلا هایی تصور می‌کنیم که بلدند رمز گوشی پدر مادر شان را باز کنند و خودشان زنگ می‌زنند از معلمشان اجازه می‌گیرند که یک روز مدرسه نروند. ما هنوز به رای دادن و دانشگاه رفتن شان می‌خندیم و باورمان نمی‌شود دهه هشتاد ها دو سال است می‌توانند گواهینامه بگیرند. که یهو می‌بینیم قمه جاساز دارند و قمه کشی می‌کنند و شر می‌کنند. حالا که شر شدن و نشدن بند قمه کشیدن یا نکشیدن هیلیا های دهه هشتادی است. ازصولت و چنگیز و جبار های دهه شصتی تقاضا داریم لاک بزنند تا دنیا قشنگی هایش را حفظ کند!

ثبت ديدگاه




عنوان