از کرامات خواجه‌ دیپلماست
فن مذاکره

راه راه: روزی عده‌ای بر خواجه‌ دیپلماست که دیپلماستی یک از هزاران کرامات اوست وارد گشتند و از وی خواستند آنان را جهت‌ انجام مذاکره پندی دهد به شیرینی و حلاوت آمرود.

خواجه دستی بر فریم‌ عینک خود کشید و سپس در طرفه‌العینی قلم از دوات بیرون آورد و به‌طرف ایشان پرتاب نمود؛ آن عده از فعل خواجه بسیار رنجیده ‌خاطر شدند و جملگی به او هجوم برده، وی را ضرب‌وشتم بسیار کردند؛ گروهی‌ به‌علاوه‌ی ‌یک که نظاره‌گر این صحنه بودند، از آن‌عده علت را جویا شدند.‌ پس از شرح‌ ماوقع یکی از آن‌گروه رو به آن‌عده کرد و گفت: OMG! با خواجه چه کردید؟ مگر نمی‌دانید پرتاب قلم یکی از فنون اصلی و تاثیرگذار در مذاکره است؟! بروید از خواجه عذرخواهی کنید که او به‌شدت این‌کاره است.

آن‌عده نادم از عمل خویش بلافاصله نزد خواجه رفتند، عذرتقصیر بسیار کردند. خواجه فروتنانه گفت: No Problem! این همان پندی‌ست که به‌دنبالش بودید؛ هرکس پرتاب‌قلم بکارد، عذرخواهی درو خواهد کرد. آن‌عده که سرگشته و متحیر از پند خواجه بودند پرسیدند: خواجه! پس آن همه ضر‌ب‌وشتم و درد که متحمل ‌می‌شویم چه؟! خواجه پرسید: کدام ضرب‌وشتم؟! اصلاً هم درد نداشت. آن‌عده با دیدن این ماجرا نعره‌ها سردادند و الی‌الابد پاستور تا ژنو را معلق‌زنان رفتند و آمدند و در این حلقه بماندند.

ثبت ديدگاه




عنوان