قصه های جزیره| پرواز پرستوها

راه راه:

امروز قرار بود دربی جزیره برگزار شود و مردم از صبح ریخته بودند دور و بر استادیوم. حتی برای اینکه شوقشان را نسبت به فوتبال نشان دهند، با اینکه خانه‌شان صدمتر آن طرف‌تر بود، از دیشب توی چادر خوابیده بودند. من هم که روز آفم بود تصمیم گرفتم به استادیوم بروم و علاوه بر تخمه خوردن، ببینم کسی از دلار هزار تومانی خبر دارد یا نه!
در نزدیکی استادیوم دیدم عده‌ای از زنان مشغول پرچم فروشی هستند، در دل به این شیرزنان افتخار کردم و نزدیک رفتم تا یک کلاه بوقی‌ای پرچمی چیزی بخرم و کمکشان کنم. به محض رسیدن هفت هشت بروشور به سمتم پرتاب شد و یکی از فروشندگان که بعدها فهمیدم از مسئولین بلندپایه است، مشغول سخنرانی شد: ببینید خانما؛ وقتی گفتم سه، همه با هم یورش می‌بریم سمت ورودی، اون مأموره رو له می‌کنیم می‌ریم تو. این حق ماست که دربی رو از نزدیک ببینیم.
-اگه فحش دادن چی؟ گوشامون رو بگیریم؟
-نه عزیزم، تو هم فحش بده، اگه هم بلد نیستی به اون همکارم بگو یه لیست فحش مخصوص استادیوم بهت بده. فقط اونایی که با سبز نوشتیم مال داوره، اونا رو نگو.
-سلام خانم ملاوردی؛ شما که دستتون تو کار زنانه، محل کارم به من مرخصی زایمان نمی‌ده. چیکار کنم؟
-اون رو باید بری پیش متخصص زنان زایمان
-مردم یکی یکی سؤالات و مشکلاتشان را مطرح می‌کردند و خانمی که آن بالا ایستاده بود با صبری مثال زدنی پاسخ می‌داد.
-درسته ما خیلی فوتبال دوست داریم ولی من الان تو محله‌مون یه باشگاه درست حسابی نیست خودم هم ورزش کنم
-اون رو باید به وزیر ورزش و جوانان بگی! ما فقط مدافع حقوق زنانیم.
من هم که از قتل همسر آن یارو هنوز شاکی بودم، فرصت را غنیمت شمردم: خوب شد دیدمتون، حالا که مدافع حقوق زنانید، والا چند وقت پیش همسایه ما زد زنش رو کشت، ۶-۷ تا گلوله خالی کرد تو زنش، اخر سرم فقط چند سال حبس براش بریدن.
-همون مورد شهردار سابق رو می‌گید؟ اولا اینکه ۶-۷ تا نه؛ پنج تا که تازه زنه جاخالی داده کلا دو تاش خورده توش، بعدم طرف پرستو بوده اصلا ، باید می‌دادم همون اول عقیمش کنن! چند نفر از بچه‌ها رو می‌فرستم محلتون برای عقیم سازی
-می‌گم طرف مرده
-کار از محکم‌کاری عیب نمی‌کنه. خانم اون فرم درخواست عقیم‌ساری در محل رو بدید آقا پر کنن!

ثبت ديدگاه




عنوان