موضوع انشا: چگونه کرونا نگیریم؟
ماسک ضدشیمیایی

راه راه:

همه ما میدانیم که ویروس کرونا یک بیماری خیلی خطرناک است،‌‌و معلم بهداشت گفته است اگر آن را بگیریم پدرمان را درمی‌آورد.

البته شوهرعمه‌ام دیشب در مهمانی می‌گفت:فعلا که اون ما رو گرفته هار هار هار

اما پدرم می‌گوید :همش کار خودشونه چون می‌خوان همه ما بمیریم تا خودشون بمونن.

برادرم که پرسید پس چرا از خودشون شروع شد گفت:شما  درسات رو نوشتی حالا پریدی وسط حرف بزرگترها؟

 و من فهمیدم که اگر می‌خواهی در وسط حرف بزرگ‌ترها بپری باید اول درس بنویسی و من هم ‌الان آمده‌ام درسم را بنویسم و بعد بروم بپرم.

مامان می‌گوید کرونا هم اگه بیاد ما که آماده‌ایم.آخر دیروز با بابایمان رفتند و نصف داروخانه را خریدند.

امروز هم قرار است به بازار بروند و ماسک ضد شیمیایی تهیه کنند.

البته مامان کمی هم نگران است و می‌گوید اگر ماسک‌هایمان تمام شود، برای خرید دوباره‌اش باید یک کلیه بابا را بفروشیم.

و من نمی‌دانم کرونا درد بیشتری دارد یا نداشتن یک کلیه.

دیشب خواب می‌دیدم یک آدم فضایی آمده است و می‌خواهد من را با وایتکس بشورد از خواب که بلند شدم دیدم مادرم لباس ضدویروسی که از دیوار خریده است را به تن کرده و می‌خواهد وایتکس را روی من خالی کند که بابا به دادم رسید و من را از حل شدن نجات داد.

البته این ویروس خوبی‌هایی هم دارد و آن هم تعطیلی مدارس است.دیروز با بچه‌ها کلی توپ‌بازی کردیم و بعد از در آوردن توپ از جوب کنار خانه، سعی کردم دست‌هایم را با آب و صابون بشویم تا کرونا ما را نگیرد. 

این بود انشای من.

ثبت ديدگاه




عنوان