در سیر من الرآکتور هسته ای الی الگلابی کرمو
منطق الطیر الی الگلابی

صفر - هیچ به نفع مقابل

جمله مرغان سوی هدهد می‌شدند
با قوقولی یا که قدقد می‌شدند

جملگی از جای خود برخاستند
از سر حکمت گلابی خواستند

گفت هدهد راحت این ناید به دست
دل ز خیلی چیزها باید گسست

هفت وادی در مقابل آیدت
تا گلابی نیز حاصل آیدت

وادی اول ز خود وا می‌رهی
وعده‌های رنگ رنگی می‌دهی

وادی دوم رَوی توی ژنو
قافیه تنگ آیدت گردی کنف!

وادی سوم که جانت در رود
وادی موگرینی و اشتون شود

باید آنجا هی بخندی! خز شوی!
بین جمع پنج و یک آچمز شوی

وادی چارم که خیلی لاکچری ست
وادی تضمین و امضای کری است

وادی پنجم خطرناک است! هان
وادی تصویب باشد آن مکان

بیست minute نیز می‌خواهد زمان
تا کند تصویب آن را اندر آن

وادی شش، تا نمایی پاچه را
گل لگدسازی و سیمان، ناقلا

وادی هفتم چو تأییدت کنند
هر چه تحریم است ازجا برکنند

بعد از آن گنج تو می‌آید به پیش
میکشی آنجا گلابی را به نیش

عاقلی گفتا بدان کاین راه نیست!
آخر این راه، غیر از چاه نیست

هدهدش میداد چندین فحش بوق
گفت سرهنگی! نئی اهل حقوق!

با امید و شوق آزادی همه
جملگی رفتند در وادی همه

خه خه ای موسیچه‏ا‌ی خوب و ظریف
خیز و ایمیلی، توییتی، کن ردیف

بلبل اهل درختان بلوط
خیز سوی خلق خودکاری بشوت

ای برادر! طوطی شکر شکن
با زبان سرخه‌ای حرفی بزن

غاز! از جام خرد پر کن مئی
هیات ما را بگردان بیمه‌ای

چون که سطح اشتیاق از جان گذشت
اندراین ره هفت وادیشان گذشت،

راه کم کم داشت پایان می نمود
اندر آنجا یک گلابی هم نبود

یافتند آن خیل مرغان بِرند
که خود از اول، گلابی بوده‌اند

ثبت ديدگاه




عنوان