موضوع انشا
یک هفته بدون اینترنت را چگونه گذرانده‌اید؟

راه راه: به نام خدایی که اینترنت را آفرید تا انسان دست‌خالی نماند.
بر همگان واضح و مبرهن است که اینترنت خیلی وسیله خوبی است و ما از اینترنت استفاده‌های خوبی می‌کنیم. به جان مادرمان فقط استفاده خوب می‌کنیم. اما از وقتی اینترنت را قطع کرده‌اند، خانه ما به فرق کرده است. بابایمان که همه جوک‌هایش را از کانال« از خنده منفجر شوید» استخراج می‌کرد و ‌در جمع می‌خواند، این هفته حتی یک جوک هم نتوانست بگوید و ارج‌وقربش در فامیل خیلی پایین آمد.
مامانمان هم که هر شب یک غذا از سایت آشپزی آسان فقط با سیب‌زمینی می‌پخت، از آن شب سیاه که اینترنت رفت دست به آشپزی نزد و همان سیب‌زمینی را هم نتوانست درست کند. بابا که زیر چشمانش گود افتاده و صورتش کبود شده بود می‌گفت: اگر همین‌طور به اعتصابمان ادامه بدهیم در شبکه‌های خارجی از ما حمایت خواهند کرد و حتما اینترنت وصل خواهد شد. من نمی‌دانستم اعتصاب یعنی چه و وقتی از بابایم پرسیدم، گفت: اعصابش را ندارم برایت توضیح بدهم. و من فهمیدم که اعتصاب و اعصاب به هم ربط دارند.
برادرم در حالی که یک گوشه را نگاه می‌کرد و از هرچند ثانیه آهی می‌کشید و دوباره همان گوشه را نگاه می‌کرد گفت:غذای جسم به چه دردمان می‌خورد وقتی غذای روح نداریم. پدرم به احترام این حرف بزرگ یک دقیقه ایستاده دست زد و دوباره نشست و در حالی که کنترل تلویزیون دستش بود به سازندگان تلویزیون حرف‌های زشت می‌گفت به غصه خوردن ادامه داد.
آبجی مریم هم برای اینکه فاصله‌اش با اینترنت موجب جدایی‌شان نشود گاهی آن را روشن می‌کرد و وارد اسنپ می‌شد و نگاهش می‌کرد و بعد با چشمانی اشک‌بار خارج می‌شد.
من هم در این هفته که اینترنت نداشتیم فهمیدم برادرم یک خال گوشه لبش دارد و خواهرم چشم‌هایش آبی است و بابایم موقع حرف زدن گاهی سینش شین می‌زند و مامان هم دو تا از دندان‌هایش افتاده است. و این چیزها را از گوگل نمی‌توانستم به دست بیاورم.
من از همه‌ کسانی که اینترنت را قطع کرده‌اند کمال تشکر را دارم که باعث شدند ما همدیگر را خوب بشناسیم اما از شما مسئولین محترم تقاضا میکنم که سریعتر وصلش کنید تا از گشنگی نمرده ایم.
این بود انشای من.
به خدا خودم نوشتم چون گوگل قطع بود.

ثبت ديدگاه




عنوان