معرفی کتاب پیرمرد صدساله ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد
هوشمند ابلهانه

راه راه:

تا الان به این فکر کرده اید که صد ساله شوید؟ حالا اگر صد ساله شدید فکر می‌کنید درست روز تولد صد سالگی‌تان از پنجره آسایشگاه بیرون بپرید؟ حالا گیریم که صد ساله شدید و درست روز تولدتان از پنجره آسایشگاه بیرون پریدید، به مخیله‌تان خطور می‌کند ناپدید شوید؟ همه این‌ها بخشی از چیزهایی‌ست که «پیرمرد صدساله‌ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد» را به یک رمان خواندنی و جذاب بدل می‌کند؛ البته اگر از چهارصد و چهل صفحه دیگر کتاب بگذریم!

آلن همان پیرمرد صد ساله است که از وسایل داخل آسایشگاهش، تنها یک جفت دمپایی برداشته که آن‌ها هم اصلا بوی خوبی نمی‌دهند. به ترمینال می‌رود و بلیط می‌خرد: بلیط هرجایی که شد. قبل از سوار شدن به تنها اتوبوسی که از آن ترمینال رد می‌شود در قبال یکی از شهروندان احساس مسئولیت می‌کند و چمدانش را برایش نگه می‌دارد. غافل از اینکه محتویات مهمی دارد و آن شهروند هم اصلا ساده نیست؛ یکی از اعضای گروه خلافکاری never again است!

حتی اگر از اتفاقاتی که برای پیرمرد در طی این مسیر پر ماجرا بگذریم، نمی‌توانیم از گذشته پیرمرد به سادگی رد شویم. گذشته ای سراسر جنب و جوش و حتی‌ باور نکردنی! گذشته ای که خاطرات یک قرن را برای کره زمین زنده می‌کند، چه رسد به اهالی شوروی و سوئد و اسپانیا و آمریکا و کره و ژاپن و چین و حتی ایران! بله، ایران! پیرمرد حتی نقشی اساسی در مبارزات مردم ایران در برابر نظام شاهنشاهی دارد؛ البته زمانی که جوان‌تر بوده و قصد کرده با شتر مسیر چین تا سوئد را طی کند. رد پای پیرمرد یا خانواده اش را می‌شود در همه رخ‌دادهای مهم تاریخی یک قرن اخیر دید. از پیروزی انقلاب شوروی گرفته تا جنگ جهانی اول و حتی اختراع بمب اتم!  پیرمرد آن زمان آبدارچی آزمایشگاه است و فرمول بمب اتم را به فیزیک‌دانان می‌گوید. باور کردنی نیست؟ معلوم است! حتی پیرمرد برادر انیشتین را هم در اردوگاه‌های کار اجباری دیده و به کمک خنگی مثال زدنی‌اش از آنجا فرار کرده و بعد هم باعث وصلتش با یک دختر اهل بالی شده.

«پیرمرد صدساله هرگز اجازه نداده بود رفتار مردم آزارش بدهد، حتی وقتی دلیل کافی برای آزار دیدن وجود داشت.» راز زندگی سراسر نشاط پیرمرد در همین جمله است. پیرمرد مسیر ناپدید شدنش را طی می‌کند و در راه خودش افراد مختلفی را با خودش همراه می‌کند، تا جایی که آخر قصه حتی می‌تواند یک سیرک راه بیندازد که یک فیل حرف گوش‌کن دارد. «مردم می‌توانستند هرطور که دوست دارند رفتار کنند اما آلن فکر می‌کرد که در کل، اگر می‌توانی لازم نیست ترش‌رو باشی» همین نکته صد سال زندگی آلن را برای خواننده شیرین و دلپذیر کرده است. رمان یک دوره تاریخ صد ساله است که انگار از نو و به قول نویسنده «به نحوی هوشمندانه، ابلهانه» نوشته شده است.

این کتاب با نام اصلی Hundraåringen som klev ut genom fönstret och försvann در سپتامبر ۲۰۰۹ در سوئد منتشر شد و ناشران مختلفی در ایران به نشر و ترجمه این کتاب پرداخته‌اند. اما ترجمه شادی حامدی که در سال ۱۳۹۳ توسط انشارات به نگار منتشر شده از برتری‌های زبانی شاخصی نسبت به دیگر ترجمه‌ها بهره‌مند است، مثل اینکه نام زن همراه آلن و دوستانش را در مسیر ناپدید شدن «خوشگله» ترجمه کرده و مثل بقیه از عبارت «زیبارو» استفاده نکرده است.

ثبت ديدگاه




عنوان