تریاک بالا نشین
چرت صدپاره

 

هرچند زمن عمر گرانمایه هدر شد

اوقات خوشی بود که همراه تو سر شد

 

هرکس ز تو‌کامی ز سر سیم گرفته است

بی بار وبنه عازم و در راه سفر شد

 

هر بار که دودت به من افتاده سرودم

این تلخ مزه بر لب من شهد و شکر شد

 

رفتم بخرم قدر نخود شیره تریاک

دیدم که همین ذره نخود قیمت زر شد

 

گفتم نکشم تا که شود بهتر و ارزان

ارزان نشد و حال من از پیش بتر شد

 

اوقات خوشم نیست که شرحش بنویسم

صد پاره شده چرتم و احوال پکر شد

ثبت ديدگاه




عنوان