بداهه سرایی شاعران راه راه
دوازده بند شهادت امام باقر علیه السلام
۲:۳۸ ب٫ظ ۰۷-۰۶-۱۳۹۶
آن که علـم بیحدش دین خدا را ناصر است
با وجــود رنـجها دائــم خدا را شاکـر است
آنکه اکنون بارگاهش بی چراغ و زائر است
وارث علــم رسول، آقا امام باقـر(ع) است
میرسـد از آسمـان، فریـاد وا حزنا کنـون
چشم جمله عرشیان بنشسته بر دریای خون
هم صدا در مرثیه بر او شده، عقل و جنـون
گوئیا در عرش اعظـم بـزم نوحه دایـر است
کم ندارد تیغ علمـش هیـچ چیز از ذوالفقـار
عقــل مـیگیــرد ز ادراک بلنــدش اعتبــار
میکند شیـعه به نامــش تا قیـامت افتخــار
شیعهگی با لطف ایشان تا قیامت فاخر است
عقل مدیون کلامش، عشـق مرهـون تبـش
مستی افتاده به پای شهـد شیـرین لبــش
سجده معنی میپذیرد در نمـاز هر شبـش
حضرت روح الامین بر بارگاهش طائر است
انتسـاب آل طـاهـا دارد از سـوی دو تـن
از پدر، جدش حسین و مادر از نسل حسن
وه چه زیبا لالهای هست او میان این چمن
از تبار آیهی تطهیـر و نسلـش طاهر است
مــینشیند گل، بگیــرد عطر از پیراهنــش
چشمه چشمه نور میجوشد ز چشم روشنش
دســتهای قدسیــان هم از ازل بر دامنــش
بیگمان هرشب خدا خود بر مزارش زائر است
مـیشکافــد سیـنهی سربسـتهی اسـرار را
بسـته بر جهـل و حسـادت، راه هر انکــار را
میکشد از پای علـم و عقـل و منـطق، خار را
عقل هم در محضر این علمِ محضش حاضر است
راوی دشـت عطـش، میـراثدار کربــلا
بـوده همـراه رقیه، در شــبِ شــامِ بـلا
روی لبـهایـش کلامـی برتـر از در و طــلا
ناهی است از منکر و بر امر معروف آمر است
مصحف مستور عاشوراست، آری، سینهاش
خیمـهای مـیسوزد از آن روز در آیینـهاش
قاتـل او مـیشود آخر، غــم دیـرینهاش…
کودکیهایـش پر از مرثیـههای جابر است
دردهای کربلا را با دو چشمش دیـده و
پا به پای زینب از نامردمـی رنجیــده و
سر به زانوی پدر بر غصه ها باریــده و
رد پای این مصایب بر جبینش ظاهر است
جمله اسرار جهان در پردهی ادراک او
راز هفت آیینهی مینـاست درافلاک او
آدم و جن و ملک، افتاده اندر خاک او
با نگاه نافذش بر کل عالم ناظر است
مدعی در محضر علمش سپر انداخـته
چون کرامت های آل عشق را دریافته
آنکه در اعماق قلب شیعه مرقد ساخته
وارث علم رسول آقا امام باقر(ع) است
ثبت ديدگاه