شخصیت‌ها! همگی به صف

نگاهی به کتاب مامور مرگ های غیر اتفاقی

شخصیت «قاتی» یا همان قاتل داستان، آن طوری که باید نیست. یعنی آنطوری که باید یک قاتل باشد، کنش داشته باشد، و خودش را معرفی کند، نیست. به جایش شخصیت شیرین تا دلتان بخواهد خوب ساخته شده

بخشی از دفتر خاطرات محرمانه محمدرضا پهلوی

تمام شد، رفت!

برای خودشان دولت تشکیل دادند، وزرای ما رِ با یک لگد از پشت میزها کنار زدند و بختیار هم معلوم نیست کدام گوری قایم شده.

از دفتر خاطرات محرمانه محمدرضا پهلوی

روزگار غریبی است، انور!

همه خوش خیال نشستند سر میز شام پادشاه. هیچکس نمی‌بیند دار و ندار ما دارد از دستمان می‌رود! پریروز نتوانستیم آرام بگیریم، به رابط گفتیم به بختیار بگوید خبر مرگش از گارد جاویدان استفاده کند، جهنم و ضرر.

بخشی از دفتر خاطرات محرمانه محمدرضا پهلوی

ما رفتیم توی حاشیه!

جمع شدند توی استادیوم امجدیه به آن بزرگی و گفتند قانون اساسی! بختیار! خب بی‌معرفت‌ها، قانون که ماهم داشتیم. حالا درست است قانون‌هایمان رِ در لحظه می‌نوشتیم و هر کار دلمان خواست می‌کردیم

بخشی از دفتر خاطرات محرمانه محمدرضا پهلوی

تف بر این روزگار

ژنرال هایزر هم از ایران رفت. هنگ کردیم، مگر هایزر همان روزهای اول ورود خمینی به کشور از مملکت ما فرار نکرده بود؟ نمی‌دانیم والا، زمام امور از دستمان در رفته.

عنوان