خاطرات یک جوان از خواستگاری های خودش در هفته‌ی ازدواج آسان

هفته ازدواج گولاخ!

مادر عروس با عصبانیت گفت: چشم‌انداز بلند مدت زندگی من از روز ازل این بوده که دخترم رو توی لباس عروسی ببینم. من گفتم: با فوتوشاپ عکس دخترتون رو درست می‌کنم که شما هم به آرزوت برسی!

تجربه های گهربار یک دانش آموز!-۲

کلاس فوتبال

تلویزیون یه بازیکن ۱۷ ساله لیگ برتری رو نشون میداد که چند صد میلیون با تیم جدیدش قرارداد بسته بود. بابام آهی کشید و به مامانم گفت: "نیگا با این سنش چه پول و پله ای به هم زده. اونوقت من هنوز باید به این نره خر پول توجیبی بدم!"

تجربه های گهربار یک دانش آموز!-۱

کلاس تکواندو

مامانم به بابام گفت "این بچه رو ببر کلاس تکواندو ثبت نام کن. اعصابم خورد شد از بس تو خونه جفتک انداخت!" بابام هم من رو برد کلاس تکواندو و هُلم داد تو و گفت "برو خودتو خالی کن!"

همیشه دو راه برای حل مشکلات وجود دارد؛

دیپلماسی نرم، دیپلماسی سفت!

پدر ما که پول نداشت، یک خانه‌ کوچک در زیر پونز نقشه اجاره کرد. برادرمان گفت:خداروشکر که دیپلماسی نرم بودیم اگرنه الان آب و برق نداشتیم. پدرمان، برادرمان را از خانه بیرون انداخت و او را از ارث محروم کرد. مادرمان هم شیرش را حلال برادرمان نکرد.

مروری بر کامنت های صفحه ی اجتماعی رئیس جمهور

” با روحانی تا ۱۴۰۰” در استخر!

بنده در روز فوت آقای هاشمی باهاشون یه دیدار داشتم. ایشون بعد از اینکه مایوشونو پوشیدند فرمودند که آرزوی من اینه که دوباره این بچه (روحانی) رئیس جمهور بشه. ضمنا قبل از شیرجه زدن هم سه بار گفتند: با روحانی تا هزار وچهارصد! اگر از خاطره ام خوشتون اومد لایکم کنید تا فول لایکتون کنم.

عنوان