جان لیوان آبی که تا چند دقیقه پیش دندان مصنوعی هایش داخل آن بود را برداشت ، با دست دیگرش که تلفن را گرفته بود، سعی کرد بینی اش را هم بگیرد و چند جرعه آب نوشید. بعد با آرامش گفت: «رضا جاااان!...» و «جان» را طوری کشید که یعنی انتظار داشت رضا هم از آنطرف خط با او همنوا شود و بگوید جااااان؟! اما رضا فقط گفت: «هان؟!»
توزیع صدا در سالن به صورت حرفه ای و از پیش تعیین شده صورت گرفته. به طوریکه صدای همخوانی برای ردیف های نزدیک تر، که از قضا مسئولان فرهنگی مملکت بوده اند، قابل شنیدن بوده ولی برای بهتر رسیدن صدا به ردیف های آخر از سیستم صوت استفاده کرده اند تا هم در مصرف باند و اسپیکر صرفه جویی کرده باشند، هم یک بار در تاریخ، صدا به آن آخری ها هم برسد و دست ها شل نباشد.
من عمراً واسه اختشاش جلیقه زردها کمپینِ شمع روشن کردن جلوی سفارت فرانسه راه نمیاندازم. این یه حرکت داخلیه اون کشوره که توی محد دموکراسی خودشون حلش میکنن و به ما ربطی نداره و بهتره چشم و گوش و دهنمونو ببندیم
از وقتی دکتر واتسون ازدواج کرد و صاحب زن و زندگی شد، شرلوک هلمز روزهای سختی را در تنهایی خودش پشت سر گذاشت. چون خانم هادسون هم که خیلی وقت بود با پلاک عبور موقت تردد می کرد، بالاخره شرلوک را تنها گذاشت و به دیار باقی شتافت
من هم میخواهم، وسط برنامه با پشت صحنه صحبت کنم و بلند بلند بخندم. یا وسط حرفهای کارشناس تلفنی، بازی لیورپول و وستهام یونایتد را تماشا کنم و آخرش هم اگر سوتی دادم، آخر سال کلیپاش کنم.