صدای آبان۹۸

کرمی که خاک باغچه را گاز می‌گرفت

یک هفته از گرانی بنزین گذشته بود
برخواست، داد و قال نمود و کپید باز
مانده دهان ما همه از این افاضه چون
پایان فیلم اصغر و نقش نوید، باز
تکرار کرده آنچه به او گفته فتنه گر
کرکس مُرید کرکس و بازی مرید باز

حیف است که در دیده‌ی مردم باشید

لطفا هیس

«باران» شده مبصر و زده با خط‌کش
محکم کف دست او، که: «اسکول بنویس!»

از جزوه‌ی تَه Open، دو ساعت، «اصغر»،
کرده‌است «مبانی دورویی»، تدریس!

«تهمینه» ارائه کرده «بی‌حافظگی»
با فیلم تمام اچ دی و زیرنویس

یک جزوه‌ی «سوءمصرف شهرت» هم
«رخشان» زده، پر ملات و پر مغز و نفیس!

«مهناز» و «حبیب» و «داریوش» و «شیلا»
نگذاشته‌اند بر سر وجدان، گیس

دوبیتی

جهانِ اولی غرق در مدرنیته
تمام ژست و اداهاش را به کل قی کرد

به گور جدّمان خندیده بودیم

ناز نازل

خبر آغاز شد! هرچند اخبار،
چنین دشمن‌شکن(!)، نشنیده‌بودیم

چه می‌دیدیم در صدر خبرها؟
بلایی را کزان ترسیده‌بودیم:

"شده بنزین گران، خععلی یهویی"
خدا!! روی تشک، ماسیده‌بودیم!

به مناسبت هفته ازدواج

از اهل ایمان است لکن در عروسی…

گفتم برایش جان دهم قابل ندارد
دیدم که او حتی برایم اهل تب نیست

از ازدواجم تا کنون نیمش ردیف است
من طالبم دلبر ولی اهل طلب نیست!

عنوان