ناپلئون متعهد شد که در برگرداندن سرزمین گرجستان و قفقاز به ایران و واداشتن روسیه به واگذاری آنجا تلاش کند و شادی را برای ایرانیان با گفتن «بیار ناپلئونی رِ» به ارمغان بیاورد و سپس برای اصلاح و تقویت ارتش ایران اسلحه، توپ، تانک، فشفشه و ظاهراً مهندس و معلم و از این چیزها بفرستد.
خلاصه اینجورکیتر شد که با بلند شدن طوفان شن، هواپیماها ریختند تو هلیکوپترها و عین ماست ولو شدند. همه تجهیزاتشان طوری پوکیدند و پودر شدند که نیروهای آمریکایی دمشان را گذاشتند.
اهدافی از قبیل جلوگیری از وقوع جنگ، خلع سلاح و حل اختلافهای بینالمللی از راه مذاکره و حکمیت که جامعه ملل در کمال ناباوری به خوبی توانست در سالیان متمادیِ فعالیتش به صورت کامل به همه آنها جامه عمل نپوشاند و کلیهشان را جروواجر کند.
قضیه به همین منوال پیش میرفت که ناصرالدین شاه و همراهان، هی از یک کشور به کشور دیگری میرفتند و با دهان به قاعده غار علی صدر بازمانده و گفتن «اَ.... اینجا رو؟!»