شعر طنز
بداهه ی داعشیه!
۱۱:۰۲ ق٫ظ ۰۷-۰۹-۱۳۹۶
هرچه با ما غرب دشمنتر شده
بیشتر یک عده مجذوبش شدند
کدخدا با چوب داعش می زند
گوسفندان عاشق چوبش شدند
این نمکنشناسهای بیخودی
باید از تصویر عالم کم شوند
کاش نازیباکلامان را شبی
دست داعش داد تا آدم شوند
داعشی که چون پشه خونخوار بود
بامگس کشهایمان نابود شد
مثل باروتی که زیر ذرهبین
در خودش آتش گرفت و دود شد
با تفنگ آب پاشش خواست تا
چاه های نفت را غارت کند
بشکههای نفت شیعه جیز بود
مانده تا بر سوزشش عادت کند
از همه غمگینتر اینک قاشقیست
که درون جیب داعش خانه داشت
در کنار حور بعد از انتحار
انتظار خوردن صبحانه داشت
بعد از این تفریح این بیچاره چیست؟!
او که شوق انتحاری داشته!
این سگ بیمار قصد بد نداشت
طفلکی ویروس هاری داشته
میشود دلتنگ داعش، مادرش
او فدای ریش تا تنبان تو
بعد تو هرگز نگیرد هیچکس
انفجاری را بر عهده جان تو
حال کز کرده میان بمب ها
میسراید شعر با یک حال زار
وزن شعرش لاجرم اینگونه است:
انفجار و انفجار و انفجار
###
زودتر از وعده کارش زار شد
نیست دیگر بر زبانش قیل و قال
منتظر هستیم اسرائیل هم
خود بترکد قبل بیست و پنج سال
ثبت ديدگاه