به زرویی نمی‌آمد…

کسی که «تذکره المقامات» را با آن نثر قدیمی و چفت و بست دار نوشته و به قدری آنطور گل کرده و باعث شده بود تا بعد از آن هرگونه تلاش دیگران برای نوشتن تذکره عبث جلوه کند، چیزهایی نوشته بود در «غلاغه به خونه اش نرسید» که در نگاه اول سادگی‌اش مثل پتک می‌خورد توی صورت مخاطب.

باید انداخت به چاه!

مرد مسئول به او
آنچنان می‌نگرد
که به یک هاله، به یک مرد فقیر
خاک هم جاذبه‌ی مغز تو را می‌فهمد
و صدای آه و نفرین کسان باز نمی‌آید باز

بستنی قیفی با ساندویچ اضافه

سام درخشانی با ابراز خوشحالی نسبت به سالم بودن مادر و فرزند، گفت: من تولد در کانادا را به فرزندم هدیه دادم. حالا می‏خواهیم ببینیم اگر قرار بود هریک از دیگران! به فرزندشان یک چیزی هدیه بدهند، آن چیز چه بوده است :

اغتشاشات سنتی

باد آن سخت بود اما خوب، تا دوماهی پس از شب یلدا
با نخود کشمش ته آجیل، گذران معاش می‌کردم
ریختم آبروی کیوی را، پرده‌های انار بدریدم!
راز دربسته‌ پسته‌ها را هم، وسط جمع فاش می‌کردم

درباره تهدید ملت ایران توسط وزیر خارجه انگلیس

نصف باقیمانده به اضافه یک

عده‎ای از فعالان رسانه‌ای از جمله گربه نره و روباه مکار با حضور در سفارت انگلیس خواستار برگزاری کلاس‌های آموزش خیرخواهی از سوی سفارت فخیمه ملکه بری تا نیای کبیر شدند.