کاپیتان که نه تاریخ خوانده بود و نه جغرافیا بلد بود و نه حتی می دانست نباید یک ایرانی را تهدید کند، همانجا وسط زمین و آسمان دستی را کشید و از زیر صندلی قفل فرمان را برداشت و رفت وسط راهروی هواپیما چند تا حرفِ بی تربیتیِ آبدار زد که خوشبختانه چون آنجا نبودیم، نمی دانیم چه گفت و چه شنید!
به عقیدهی نگارنده، دوران "برو توی اتاق به کارت فکر کن" ، "خیلی بچهی بدی شدی" و "دیگه مامان دوست نداره" به سر آمده است. امروزه باید بدنبال روشهای نوین و تاثیرگزار بر روی این گلهای نوشکوفته زندگی بود که در ادامه به آن میپردازم.
حدود هفت کیلومتری مرز پیاده می شویم، اتوبوس ها از این جلوتر نمی توانند بروند و هفت خوان بازرسی ویزا، آن طور که افسر انتظامی بلندگو به دست می گوید، با هفت گیت و هر گیت سه راه بند در انتظار ماست.