بداهه جمعی شاعران

در جست و جوی نیمه گمشده

هر جا که من رفتم برای خواستگاری
گفتند:نه!...آیا که این دور از ادب نیست؟

نقد کتاب

یک عاشقانه چرک

در کتاب «چگونه با پدرت آشنا شدم» ازدواج نه امري مقدس، كه ميلي آني براي تملك و استفاده از ديگران است. ميلي كه در يك عروسی وقتی که همه مردها دم در سالن عروسی منتظر خانم‌ها ایستاده‌اند و سرشان غر می‌زنند، در شخصيت اصلي داستان شكل مي‌گيرد.

عاشقانه های یک سر به سنگ خورده

اول که شور عشق تو چشمم نمود کور!
آخر شدم ز مهر شما لخت و آس و پاس!

بازنشر | غول طلا