معرفی کتاب «در شهر مادری رستم» نوشته سمیرا قره داغی

بیا بریم شهر مادری رستم اینا

خانم قره‌داغی این شجاعت را داشته که به افغانستان سفر کند و سفرنامه‌اش را هم نوشته و آورده که اکنون تقدیم شما می‌شود. تازه یک خبر خوب هم اینکه وقتی به این سفر می‌رفته، نگاه طنزش را هم لای دفتر چهل برگش گذاشته و با خودش برده لذا این سفرنامه پر است از افغانستانی و نمک.

خرده روایات شاخ‌المسافرین از سفر به افغانستان(قسمت هشتم)

صفای استانبولی در جوار فعالین فرهنگی

«مسجد جامع هرات» نسبت به بقیه آثار فرهنگی و تاریخی، داخل‌شهرتر محسوب می‌شود. ظاهرش شبیه مسجد کوفه خودمان(از کجا رسید؟!) است. با زائر کمتر در ساعات غیر از نماز، بدون ضریح و مرقد و حوض. متأسفانه دم غروب است که اینجا رسیده‌ایم و وقت هیچ نمازی نیست که در صفوف اهل تسنن، یک‌کم وحدت کنیم.

خرده روایات شاخ‌المسافرین از سفر به افغانستان(قسمت هفتم)

نه در مسجد، نه میخانه

در سالن نه‌چندان بزرگ میدان نشسته‌ایم. همین سالن به این کوچکی‌، آدم‌های در چهار رنگ اصلی (زرد و سفید و سیاه و سرخ!)اش خیلی تو چشم‌تر از فرودگاه امام خمینی‌ست. بنظر می‌آید چون اینجا بین‌المللی‌تر است این‌جوری‌ست.

خرده‌روایات شاخ‌المسافرین از سفر به افغانستان(قسمت ششم)

غار غیرافلاطونی در دهکده جهانی

می‌گوید «توی ایران مجبوری از آن سیاه‌ها روی خودت بیندازی؟» و خنده‌اش را ول می‌دهد توی باد.