مرحوم خیلی دوست داشت عروسی ناگهانی این جوون رو ببینه ولی حیف که نشد...(رو به فاطی) فاطی اون کادو رو بده.
خواهر عروس:
- وااای حاج خانم چقدر زحمت کشیدین. چه قدر باارزش. یه بطری از آب استخری که مرحوم رو توش از دست دادیم.
جمع با حالی گرفته میخواند:
«ای آنکه مذاکره شعارت/جانها به فدای خاطراتت»
حالا اگر هم نیامد غیر از دوتا پیر و پاتال
سوتی بزن، دست در جیب، طی کن تو هم بی خیالی
حسنش زیاد است اصلا این حجم تنهایی تو
نه پرسشی از تو دارند نه خواهشی نه جدالی