این بیت اشاره به کابوسهای شبانهی جوانان دارد. کابوس دلار، مسکن، مخارج عروسی و هزاران بدبختی دیگر که جوان را دچار سندروم خواب بیقرار کرده است به گونهای که همزمان که خواب یارش را میبیند از دوریاش خواب ندارد!
در کتاب «چگونه با پدرت آشنا شدم» ازدواج نه امري مقدس، كه ميلي آني براي تملك و استفاده از ديگران است. ميلي كه در يك عروسی وقتی که همه مردها دم در سالن عروسی منتظر خانمها ایستادهاند و سرشان غر میزنند، در شخصيت اصلي داستان شكل ميگيرد.