شخصیت «قاتی» یا همان قاتل داستان، آن طوری که باید نیست. یعنی آنطوری که باید یک قاتل باشد، کنش داشته باشد، و خودش را معرفی کند، نیست. به جایش شخصیت شیرین تا دلتان بخواهد خوب ساخته شده
شنگول گفت:«داداش ننهی ما یه هفته هس مرده، این همه پارچهی تسلیت رو دیواره، کوری؟». گرگ نگاهی کرد و دید شنگول راست میگه و گفت: «داداش تسلیت، نمیدونستم. خدا بیامرزه. حالا چش بود؟»
در همان ابتدای سفر، آستاپ بندر سر راه ایپولیت قرار میگیرد. جوانی بی چیز، جاه طلب و تا دلتان بخواهد رند، که با ایپولیتماتویویچ قرار شراکت می گذارد و در عوض به او در یافتن برلیانها کمک می کند. آستاپ بندر مدیریت این پروژه را در دست می گیرد