فتوکار فرار شاه از ایران

چرا هیچکی منو دوست نداره؟

اینا چرا نمیان دستمو ببوسن؟

طنزیم خاطره فرح از آخرین روز حضور در دربار

ما می‌ریم آمپول بزنیم!

آثار گرخیدگی در چهره‏ شان به وضوح قابل مشاهده بود، برای این که به آنها دلداری بدهم می‏گفتم: نگران نباشید، ما می‌رویم خارج آمپول بزنیم و زودی باز خواهیم گشت و آنها می گفتند که دوست دارند حرفم را باور کنند اما هرکاری می‏کنند باورشان نمی‏ آید!

شعر طنز

خَلَف کوروش گریخت!

دختر شاه که با پول و جواهر در رفت
خواهر شاه که با شیره ی خشخاش گریخت

این پدر سوخته با بطری مشروب گریخت
آن پدر سوخته با منقل و منقاش گریخت




عنوان