مرد میهن آبادی!

دوران شیرین پهلوی

خاطرات یک ساواکی بیچاره

مقاوم کی بودی؟

دود سیگارم را در هوا پخش کردم: ناخناشو بکش بعدم بزن تو نمک، عشق هیجانو.
-  کشیدم قربان میگه من هنوز هیچی نگفتم ناخنمامو کشیدی اگه بگم کجامو می کشی!

«خودکارشناس امور پنداری» در عمارت شازده

پای درس تعلیمات دینی جواهر

جناب شازده امر بفرمایید این ضعیفه ساحره را تا دم در دروازه تمشیت کنند تا هر چقدر دلش می‌خواهد با گدایان و اوباش آنجا دست بدهد. به این ساحره رحم کنید، رویم کف پایتان؛ فردا حمام کردن وسط عمارت را هم مباح اعلام می‌کند.




عنوان