یادی از بابای دولت

سهم داور این میان جز اگزوز خاور نشد

صبح دیدم رفته دلبر سمت محضر با رقیب
ای خدا در خواب هم، او بهر ما همسر نشد

گفته بودم بعد از آن دیگر نمیخوابم ولی
مدتی با چوب زیر پلک شد، دیگر نشد

زندگی نیست نام آن آقا

منِ گردن شکسته!

من خودم نیز منفجر شده‌ام
هر زمانی که رفته‌ام بیرون
گردن من بریده صدها بار
رفته است از تنم دو گالن خون

زنگ پرورشی

مرگ بر آمریکای مهربان!

امریکا که خیلی عاطفی بود و با شلیک به هواپیمای مسافربری ایران نشان داد چنگیزخان مغول با همه دل‌نازکی‌اش نصف قلب رئوف امریکا را هم ندارد، باز دلش برای ایران تنگ شد گفت اصلا بازی‌های خشن را کنار بگذاریم و رفت سراغ دو تا برنامه نرم ۱۰ ساله! یکی سال ۷۸ و یکی هم سال ۸۸! برنامه‌ها از بس نرم بودند انقلابی‌ها مثل پاستیل آنها را قورت دادند.

استقبال از شعر مهدی جهاندار درباره فتنه

حدپایان

«فتنه لازم نیست حتما در خیابان بوده باشد»
ممکن است او عاشق یوز بیابان بوده باشد
فتنه، ترک و کرد و لر، یزدی و کرمانی ندارد
فتنه شاید اهل آرادان و سمنان بوده باشد