بداهه شاعران راه راه
استقبال صندلی های خالی از آخوندی
۰:۵۸ ق٫ظ ۰۴-۰۹-۱۳۹۷
راه راه: دیدم که رفتی به مشهد با خنده و خوش خیالی
میپرسم احوالتان را از صندلی های خالی
با افتضاحی که دیدم آنجا بپا کرده بودی
باید بگیری عزیزم از این جهان انتقالی
خوشحالم آنجا نیامد پیشت گزارشگری که
تا میکروفون را ببینی گردی تو حالی به حالی
تاریخ بپا نبیند این اتفاق مهم را
دستی ببر بی صدا در تقویم های جلالی
این افتخار کمی نیست، اصلا ندارد نظیری
محض نمونه نیامد، حتی یکی آن حوالی
حالا اگر هم نیامد غیر از دوتا پیر و پاتال
سوتی بزن، دست در جیب، طی کن تو هم بی خیالی
حسنش زیاد است اصلا این حجم تنهایی تو
نه پرسشی از تو دارند نه خواهشی نه جدالی
مانند ساقه طلایی، هرجا که پا می گذاری
می خشکد آنجا سریعا، آخوندیای یا سومالی؟
دائم از این جا به آنجا دنبال میزی، گمانم
چون ول کنت نازنینم، کرده به آن اتصالی
هر وقت میزی نداری اکتیو و پر التهابی
تا میز خود را گرفتی در حالت انفعالی
خم شد گمانم قد تو از اتفاقی که دیدی
جای فیزیو تراپی، باید خود آن را بمالی
نامه برایت نوشتیم با ترس و لرز فراوان
در سطر آخر نباشد جز دیدن تو ملالی
ثبت ديدگاه