در آینده می‌خواهید چکاره شوید؟
منشی سخت‌کوش

به‌نام‌خدا

انشای خودمان را آغاز می‌کنیم.

ما می‌خواهیم در آینده مثل خواهرمان منشی بشویم. منشی شدن خیلی خوب و راحت است. داداشمان همیشه می‌گوید خواهرمان صبح تا شب با تلفن حرف می‌زند و پول می‌گیرد.

خواهرمان خیلی کارش را دوست دارد، زیرا ساعت‌های طولانی آنجا می‌ماند و دوست ندارد زود به خانه بیاید. او خیلی خوش به حالش است، چون اختیار آشپزخانه‌ سرِکارش هم دست اوست و هر روز آنجا را هم مدیریت می‌کند. او حق دارد یخچال و کابینت‌هایش را با سلیقه خودش بچیند.

خواهرمان شغل راحت و ریلکسی دارد، چون هر وقت بابا و مامان از او سوال می‌کنند که چکار می‌کنی تا می‌آید جواب بدهد خوابش می‌برد و به قول مامانمان جنازه می‌شود.

ما همیشه به خواهرمان حسودی‌مان می‌شود، چون وقتی خانه است مثل جنازه می‌افتد و دیگر کسی نمی‌تواند به او بگوید کنترل تلویزیون را بیاور و از او کار بکشد.

ما فکر می‌کنیم او همه‌کاره‌ دفترشان است، زیرا کلید دست او است و تا او در را باز نکند کسی نمی‌تواند بدون اجازه‌ او وارد آنجا بشود.

خواهرمان نه‌تنها آنجا کار می‌کند بلکه در آنجا به او ظرف شستن، صبحانه آماده کردن و گردگیری هم یاد می‌دهند و این برای آینده‌ او مفید است.

بابایمان می‌گوید چون حقوق خواهرم را دیر می‌دهند، او هر ماه به جای خواهرمان قسط‌هایش را پرداخت می‌کند. ما فکر می‌کنیم که آنها خیلی به فکر خواهرمان هستند تا حقوقش را الکی خرج نکند، برای همین حقوقش را دیر می‌دهند.

ما در پایان نتیجه می‌گیریم در آینده یک شغل مناسب انتخاب کنیم تا مثل خواهرمان آقای خودمان باشیم.

این بود انشای ما.

ثبت ديدگاه




عنوان