ساختمان ایران (5)
مهندسی انتخابات

قسمت قبل

هر روز که می‌گذشت انتخابات مدیریت ساختمان ایران نزدیک می‌شد و من واقعا نمی‌دانستم چطور تبلیغ کنم که رأی بیاورم. خرج کردن را که همه بلد هستند. من هم می‌توانم با شام دادن و وعده‌ هر رأی یک میلیون تومان رأی جمع کنم؛ اما مرد آن است که با محبوبیت خودش رأی جمع کند نه پولش. اصلا هم بحث پولش نیست، چون اصلا پولی ندارم که بخواهد بحثش باشد.

شعار من در انتخابات صداقت و عدالت و نظافت و این حرف‌هاست. این‌ها هم که خدا را شکر، مفت است. البته خودم می‌دانم که زیاد شعاری نباید حرف زد. حواسم هست. برای همین به حاج‌صیف‌الله که می‌خواست نامزد شود، بدون صداقت گفتم ثبت نام هفته‌ بعد است. آن بنده‌ خدا هم باور کرد.

ولی زیاد فایده ندارد. این‌ها برای منی که فقط دم انتخابات با همسایه‌ها حرف می‌زنم رأی بشو نیست. آخر کار هم باید دست به جیب بشوم و چند کارگر برای منزل بیاورم. تا روز انتخابات با شعار عدالت برایشان حق رأی بگیم. به نظافت هم فکر خواهم کرد تا از آنها هم رأی در بیاورم. 

در اخبار یک چیزی شنیده‌ام به نام مهندسی انتخابات. البته زیاد نشنیدم چون «پس از باران» شروع شد و همسرجان دوست ندارند دیالوگی از فیلم جا بماند. خواهرزاده‌ام سال گذشته رشته‌ مهندسی عمران قبول شد. هنوز درسش تمام نشده؛ اما اگر قبول کند انتخابات ساختمان ما را مهندسی کند خوب خواهد بود.

پیشنهاد تغییرات در حوزه‌ انتخابیه را به مسئولین داده بودم و جواب نداده بود؛ اما اگر می‌شد اهالی ساختمان شقایق هم با ما رأی بدهند خیلی خوب می‌شد. عموی من و ده پسرش در آن ساختمان زندگی می‌کند و با احتساب مهمان‌هایی که سر ما خراب می‌شوند اهالی ساختمان ایران محسوب می‌شدند؛ ولی حیف این پیشنهاد رد شد. همین تصمیمات غلط مشارکت را پایین می‌آورد. تقصیر من است که‌ می‌خواستم میزان مشارکت در انتخابات بالا برود.

تازه می‌فهمم نامزد انتخابات شدن هم کار سختی است. این دموکراسی لعنتی اصلا به درد ما ایرانی‌ها نمی‌خورد. خود من آن‌قدر درگیر انتخابات شده‌ام که به بعدش فکر نکرده‌ام. البته مسئولیت مدیریت ساختمان که کار آن‌چنانی‌ای ندارد. بیشتر منظورم این است که اگر انتخابات درست برگزار نشد. یعنی اسم من از صندوق‌ در نیامد چه باید بکنم.

شاید چند برگه اضافی در جیبم پنهان کردم و موقع رأی‌گیری در صندوق انداختم. بدی‌اش این است که ممکن است تعداد آرا از افراد ساختمان بیشتر بشود؛ اما چاره چیست؟ به خاطر مصالح ساختمان ایران باید این کار را بکنم. شاید هم به پسرم بگویم روز انتخابات همان دور و بر باشد و برای آن‌ها که سواد ندارند بنویسید.

واقعا دیگر نمی‌دانم. آیا می‌شود بدون مسئول رأی‌گیری بودن، مدیر ساختمان شد یا نه؟ فکر می‌کردم نامزد شدن برای انتخابات آسان‌تر از این حرف‌ها باشد. اگر برای بیزینس مرده‌شوری خودم این‌قدر فکر می‌کردم، امروز داشتم با شاهزاده چارلز و جو بایدن بر سر قیمت کفن و دفنشان مذاکره می‌کردم؛ ولی متاسفانه شوق به خدمت به ساختمان ایران اجازه نمی‌دهد.

ثبت ديدگاه




عنوان