فال در وقت‌های پایانی
کتاب حافظ جیبی

نقل است زمانی که آن شاه خائن در حال جامه عمل پوشاندن به شعار معروف «ای شاه خائن آواره گردی…» به دست خویشتن بود و هم‌زمان چمدان‌های فرار، نه ببخشید تأکید کرده بود برای اینکه کم‌تر ناراحت شود بگوییم سفر؛ چمدان‌های محتوی جواهرات سفرش را برای چندمین‌بار دو تا یکی می‌شمرد تا به عدد محبوبش یعنی ۳۸۴ برسد -فکر بد نکنید! همه ما برای مسافرت رفتن به تعداد زیادی چمدان حاوی جواهرات و حداقل ۳۵ میلیارد دلار پول نقد احتیاج داریم- با خود گفت: «بگذار یک فال حافظ بگیرم ببینم سفری که می‌روم چقدر پر خیر و برکت است.» آنگاه از جیب جلوی چمدان شماره ۵۳ کتاب حافظ جیبی را درآورد. شاید برای شما سوال باشد چرا قطع کتاب حافظ جیبی بود؟ کمی فکر کنید به جواب آن می‌رسید. خود شما حاضر هستید با حمل کردن کتاب در ابعاد بزرگ‌تر، از چندصد میلیون جواهر با ارزش بگذرید؟ طبیعتا خیر! پس نتیجه می‌گیریم آنقدری هم که ما تصور می‌کنیم در به باد دادن سرمایه‌ احمق نبوده که هیچ، بلکه گوربه‌گور شده خیلی حواسش به جواهرات ملی بوده که خدایی نکرده حیف و میل نشود. خلاصه! کتاب حافظ را جلوی رویش قرار می‌دهد و عمیقا با درود فراوان اول به خودش و سپس به حضرت حافظ دیوان غزلیات را می‌گشاید. 
خواجه حافظ که مدت‌ها منتظر این لحظه نشسته بود و به خاطر این لحظه باشکوه چندین شب پلک روی هم نگذاشته بود، غزل زیر را به رویت چشمان فراری… نه ببخشید مسافر مذکور رساند تا اولا یاد بگیرد به‌ جای فاتحه درود نفرستد و ثانیا نشانش بدهد گشایش یعنی چه! و آن ملعون با خواندن بیت اول اشک در چشمانش حلقه که نه، بسکتبال زد و با خواندن مصرع چهارم و تفسیر فال شیهه‌ها کشید و نعره‌ها زد و پیراهن چاک کرد و در سرتاسر تالار پذیرایی تا اتومبیل تشریفات فرودگاه برسد، یورتمه می‌رفت. 
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اغیار
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
تفسیر: ای صاحب فال! فکر و خیال‌های واهی زیادی در سر می‌پرورانی و خیلی غصه می‌خوری! هرکاری از دستت بر‌می‌آید زودتر انجام بده تا هرچه سریع‌تر غصه خیل عظیمی از انسان‌ها را پایان دهی که این گره تنها به دست تو باز می‌شود. ای ریشه‌کن‌کننده غصه! در فال شما کلمه اغیار نشان از مخالفان بسیار دارد و نوید از خروج دیو و آمدن فرشته‌ای به شهر یا کشوری که در آن اقامت داری می‌دهد و اگر فرار نکنی قطعا تکه پاره خواهی شد. چرا با خود خلوت کرده‌ای؟ لحظه‌ای درنگ جایز نیست. سفری دور و دراز در پیش داری که مکان آن نامعلوم است؛ اما در کلمه‌های مقصدش دال، ر و کاف دیده می‌شود. زیاد نگران نباش که مقصد و پایان همه سفرها، سفر آخرت است و تو هم به زودی لابه‌لای همین سفرهایت به همانجا واصل خواهی شد. بدرود!

ثبت ديدگاه




عنوان