نامه‌ای از املاکی تیرانا
کمپی خانه به دوش

سلام اشرف!
همین اول بگویم اسم کمپ، توی زبانم نمی چرخد، حتی هر وقت هم خواستم به پلیس بگویم سری به شما بزند و ببیند چه غلطی آن تو می‌کنید، می‌گفتم به اشرف خانوم سر بزنید ببینید چیزی لازم نداره؟ پلیس هم که این بار به جای کلاه، سر اعضای‌تان را برای‌مان آورد. خدا شاهد است در تمام این سال‌ها که این ساختمان دست شما بود، روی سر ما جا داشتید. جان آبجی! کمپ کلی مشتری دست به نقد داشت؛ ولی حرف باراک را نتوانستیم زمین بیندازیم و مفت دادیم به شما. یادتان باشد سر معامله گفتید یک مشت پیر پاتال هستند که ازدواجی هم نیستند و بچه سرتق هم ندارند، یادتان باشد کلی قرص یبوست نشانم دادید و من خیالم از پر شدن چاه هم راحت شد که زمین نازنین را دادم دست شما. از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان! شکایت همسایه‌ها عاصی‌مان کرد. می‌گفتند این پیری‌ها با گوشی و لپ‌تاپ کارهایی می‌کنند. پلیس که آمده بود چند تا از اکانت‌های فیک اعضای‌تان را نشان‌مان داد از خجالت لب‌مان را گاز گرفتیم. الغرض! از قدیم گفته‌اند مهمان حبیب خداست؛ اما نگفته‌اند فقط بچپند توی تیرانا. همه جا زمین خداست. می‌گویند قیمت رهن و اجاره هم توی آفریقا کشیده پایین. راستش روی‌مان نشد بگوییم غلام‌تان، آقازاده سر و سامان گرفته می‌خواهد با زنش بیاید توی کمپ. هر چه زودتر تخلیه کنید منت سر ما گذاشتید، کلید را هم بگذارید زیر گلدان برمی‌دارم.
نخست وزیر رفیق جیک شما 
ادی راما

ثبت ديدگاه




عنوان