تو دلِ تاریخ

در مسیر آزادی

ساواک بسیار تلاش می‌کرد تا فعالیت‌هایش را محدود کند؛ ولی او با یک نگاه «برو بینیم بابا! گنده‌تر از توهاش هم نتونسته» ساواک را هیچ و چه بسی کمتر از هیچ هم حساب نمی‌کرد و بی‌پروا یا به عبارتی، بی‌کله در نشر افکار امام می‌کوشید.

ذکر استاد نادر ابراهیمی

مردی تا ابد دوست‌داشتنی

نقل است چون زاده شد، لَختی تامل نمود. اطراف و اکناف را به طرفه‌العینی از نظر گذراند. هنگامی که فضا را مساعد دید چند ونگ مبسوط و جانانه‌ی گوش‌کَرکُن بزد. سپس آرام گشت و گفت: «خب دیگر گریه و زاری و این سوسول‌بازی‌ها بس است. برویم و بنشینیم و بنویسیم که به غایت از برنامه عقب هستیم.»

انشا درباره ایستگاه پایانی مسافران آخرت

قابلمه، سوغات سفر آخرت

آنجا روی قبر‌ها یک روقبری می‌اندازند و روی آن هم کلی خوراکی تزئین شده با روبان مشکی می‌گذارند. آخرین باری که سعی کردم گوشه یکی از روقبری‌ها را کنار بزنم تا اسم آنکه رفته پیش خدا را از روی قبر بخوانم، حلوای تزئین شده به شکل شکوفه و ژله تزریقی چپه شد.

کاریکلماتور

ختم عالم

چشم‌هایش سگ داشت، نگهبان باغ شد.

حکایت زیارت امام غریب

ماجراهای قمرالسلطان خانم

میرزا علی خان خواست چند کیسه برنج و حبوبات و گوشت و سبزیجات و میوه‌جات برای سفر بردارد که گفتیم کارد بخورد بر شکممان اگر به جای اشترودل‌های امام غریب نان و برنج و گوشتِ غیر بخوریم.




عنوان