محمدرضا شهبازی را این روزها خیلیهای بیشتری از خیلیهای قبلاً میشناسند. به واسطه اجرای برنامه پاورقی در شبکه دو سیما و ایضاً ساخت و اجرای برنامه «سیدخندان» که در ایام نوروز و ماه مبارک رمضان پخش شد. او متولد 1365 است و اصالتاً دهه هفتادی محسوب میشود؛ اما در عمل، یک دهه شصتی درست و حسابی است.
مرحوم کیومرث صابریفومنی در دو کلمه حرف حساب که در همان سالهای دفاع مقدس، ستون ثابتی در روزنامه اطلاعات داشت میگوید: «من در مقام طنزنویس، به اصطلاح بچههای جبهه، تخریبچی هستم؛ اما در این تخریب هم، قصد حمایت و تأیید خوبیها را دارم. یعنی با این هدف مینویسم.»
سؤال: فرض کنید مریضی با بیماری قلبی روی تخت اتاق عمل است. آیا از جراح چشم که تازه انجام عملش را در اتاق کناری به پایان رسانده خواهش میکنید تا قلب این مریض را عمل کند؟
الف) حالا که لباس پوشیده و سرِ پاست، چرا که نه؟
ب) فقط بازکردن سینه بیمار را به او میسپاریم.
ج) اگر مریض مشکلی نداشته باشد، ما هم مشکلی نداریم.
د) به هیچ عنوان. مریض را پزشک متخصص قلب باید عمل کند.
جدی نوشتن درباره طنز کمی سخت است. قبلاً هم سخت بوده و اصلاً ربطی به دولت و رژیم و نظام و عقیده ندارد. همیشه سخت بوده. برای همین هم هست که آثار جدی درباره طنز خیلی کم است. اینکه میگویم آثار جدی، منظورم هم جدی است و هم جدی! یعنی هم آثاری که به زبان طنز نباشند (جـِـد باشند) و هم آثاری که جدی باشند، یعنی بتوان آنها را جدی گرفت و جلدشان به محتوایشان بیارزد.
بهزاد توفیق فر
نگاهی به حماسه 23تیرماه 1378 و ماجرای کوی دانشگاه تهران
شونزده روزنامه موسوم به دوم خردادی، صنف کره از آب بگیران (کاب)، انجمن افتاده در روغن اصلاحات (اورا)، بیکاران منتظر پناهندگی آنجا (بمپا) و اعضای شورای شهر تهران! در اطلاعیهای که اتفاقاً مشترک بود، پیشاپیش تصویب این طرح را توسط قوه مقننه، غیرقانونی دانسته و نمایندگان مردم در مجلس قانونگذاری را از هرگونه قانونگذاری برحذر داشتند!