بچه به دنیا آمد، اما چون نارس بود باید دو سه ماهی توی بیمارستان زیر نظر پزشک‌ها می‌ماند تا تلف نشود. توی این چند ماه مش اسماعیل یک پایش بیمارستان بود و یک پایش مغازه.

صلاح‌الدین بچه‌ی کوچکی بود که متولد شد. پدر و مادرش دیدند این بچه خودش اسم به این خوبی دارد، دیگر چرا برایش اسم بگذارند! اسمش همان صلاح‌الدین ماند.اما اینکه چطور شد که ایوبی شد، از آن حرف‌هاست. لابد اگر هم می‌شد صلاح‌الدین ادریسی، باز می‌گفتید چرا.

مایكل مور درواقع بعنوان یكی از نویسندگان منتقد دولت آمریكا، در كتاب سفید پوستان ابله، دولت جورج دبلیو بوش و سیاست‌های دولت او را به باد انتقاد و گاه استهزاء می‌گیرد. وی همچنین در چند مورد، از پیروزی بوش در برابر "ال گور "كاندیدای جمهوری خواهان و رقیب بوش، با عنوان "كودتا "یاد می‌كند. سپس یاران او در "كودتا "را كه اعضای دولت بوش هستند، با ذكر سوابق و خصوصیات، معرفی می‌كند و شخصیت آنها را نقد و ارزیابی می‌كند.
نویسنده در این کتاب با زبانی ساده که گاه با طنز در می آمیزد اطلاعات قابل توجهی از وضعیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کنونی امریکا بدست می دهد.

در این کتاب، هر یک از موجودات افسانه ای یا نیمه افسانه ای که از خیلی قدیم ها در ذهن ما یا در ‏داستانها و متل ها یا در قصه های شب مادربزرگها و پدربزرگها وجود داشته اند، در چند صفحه و به ‏صورت خیلی کوتاه معرفی شده اند. موجوداتی که به فکر هیچ بنی بشری پیش از این نرسیده که معرفی ‏شان کند و آنها را با مردم آشتی دهد.