تو بِسم الله و حِسِّ خستگی جِن
وصف معشای!

راه راه: کمر باریک، لب براق و دل داغ
صفا بخشِ فضایِ حجره ی باغ

توازن در قد و بالای اعلات
به قدری که زِ تو طرحیست مِشکات

درون تلخ و برون قند و رُخت لَعل
زِ بویت مُشکِ عنبر می کند جَعل

تو بِسم الله و حِسِّ خستگی جِن
تو پُشتَم مثل کوهی، دیگران شِن

همه جویایِ وصلِ لب به کامت
همه اندر پی تملیک جامت

چه خوش سیما و خوش رنگ و لعابی
کجا معشوقه و همچون تو آبی

زمانی که به همراهت شود هِل
دگر دنیا نمی ارزد به پشکل

اگر لیلی بخواهد وصل ما را
بیارد داغ و لبسوزِ شما را

الا ای چایِ من، آرام جانم
الهی تا ابد نزدت بمانم

ثبت ديدگاه




عنوان