وارد منزل میشوید، روی مبل لم میدهید، خود را آخرین بازمانده سلسله پادشاهان و فرزند خلف کوروش تصور میکنید و انتظار دارید همه اوامر ملوکانهتان را اجرا کنند
برگشت دیدم از اون جارو بلندا دستشه شصتم خبردار شد این مرد خادمه من داشتم اشهدم رو میخوندم و آماده سیاه و کبود شدن بودم که با مهربانی پیشونی منو بوسید و پسرم از همینجا هم واسی زیارت کنی خدا قبول می کنه حتما نباید برسی ضریح.
گر غیر درسی بود در همان خواب نت را چک کند احتمالا حجم نتش تمام شده سریع از این کابوس بیدار شود، پدر را بیدار کرده و رمز دوم بخواهد. فقط بسته ی ارزان خریداری کند که پدر بیچاره نشود.
قط همين بس كه اگر پرشی كردم، اگر بي شباهت به اسپايدر من نبودم، اگر تصاوير شجاعانهی بنده بر فرازِ پرچم امريكا به دستتون رسيده، بدونيد من هر چه دارم از همون دوران طلايی تحصيلم بیرون از اين مرزهای خاكی دارم.
قدیم ترها پنجره را باز می کردی، یک حیاط خشک و خالی می دیدی با یک خروار رخت چرک آن گوشه، ولی الان پنجره را باز می کنی چهارتا آدم می بینی با نمای لاکچری در واحد آنوری که در حال خوردن صبحانه هستند.