این حزب اینگونه بود که خودشان کاندید میشدند، خودشان انتخاب میکردند، خودشان رأی میدادند، خودشان انتخاب میشدند، خودشان خوشحال هم میشدند از رأیی که آوردهاند، حتی خودشان میریختند در خیابان و بعضاً خودشان ساندویچ هم گاز میزدند
کاپیتان که نه تاریخ خوانده بود و نه جغرافیا بلد بود و نه حتی می دانست نباید یک ایرانی را تهدید کند، همانجا وسط زمین و آسمان دستی را کشید و از زیر صندلی قفل فرمان را برداشت و رفت وسط راهروی هواپیما چند تا حرفِ بی تربیتیِ آبدار زد که خوشبختانه چون آنجا نبودیم، نمی دانیم چه گفت و چه شنید!
راستش الان که فکرش رو میکنم به خاطر امور اجرایی در این دورهی حساس، بهتره که با یک سفر داخلی سر و تهش رو هم بیارم. صبح یکی رو بفرست ترمینال واسه شیراز يا اصفهان بلیط دوسره بگیره