طنز نوشتن یک عالم و یک فرد عادی در باره مسائل مربوط به دین هم دقیقاً همین طور است. فرد عالم، داخل در جمع دوستانه مسلمانان محسوب میشود و عالم به جوانب و احکام آن است، لذا کسی برداشت نمیکند که اسلام مسخره شد؛ اما وقتی متن شخصی که نمیشناسیم درباره اسلام را میخوانیم این داخل جمع دوستان بودن او مشخص نیست.
این قوه طنز، فقط هم در آثار مکتوبش نیست و حتی در گفتوگوهایی که از وی باقیمانده هم میتوان نشانههایش را دید. گرچه نثر اغلب آثار جلال متاثر از فضای سیاسی و فرهنگی آن دوره، فضایی تیره و تلخ دارد و این حجم از سیاهی و تلخی، طنازیهای آلاحمد را هم به طنزهای سیاه تبدیل میکند.
وقتی در تاریخ سَری میچرخانیم و اوضاع افغانستان را مرور میکنیم افغانستانیها تقریبا در تمام طول دوران گذشته، حکومتی متمرکز و مقتدر که بر تمام جغرافیای افغانستان حکمرانی کند، نداشتهاند، لذا ناتوانی حکومتها در ثبات قدرت باعث شده پیشرفتهای علمی و صنعتی اجازه ظهور و بروز نداشته باشد.
دلایلی مثل توصیه نکردن و یا تبلیغهای کمرنگ برای کتابهای طنز و ناشناخته ماندن بهترینهای این سبک برای کتابخوانها. علاوه بر تبلیغ محدود کتابهای طنز در این برنامههای کتابخوان، عموماً در محافل و برنامههای تلویزیونی هم اگر از فرهیختگان کتابخوان درخواست معرفی کتاب شود، در لیست ارائه شده کمتر کتاب طنزی به چشم میخورد.